جدول جو
جدول جو

معنی برزش آباد - جستجوی لغت در جدول جو

برزش آباد
(بُ زِ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. سکنه 451 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنۀ آن 891 تن. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، چغندر، پنبه و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی از دهستان بالا ولایت بخش حومه شهرستان کاشمر. سکنۀ آن 1240 تن. آب آنجا از قنات. محصولات عمده آن غلات و پنبه و انواع میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان شنبۀ بخش خورموج شهرستان بوشهر. سکنۀ آن 100 تن. آب آنجا از چاه. محصولات عمده آن غلات و راه آنجا فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از بخش جغتای شهرستان سبزوار است که 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان قاین بخش قاین شهرستان بیرجند. محلی دامنه و معتدل است و 604 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات وزعفران است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اسلام آبادغرب. سکنۀ آن 615 تن. (فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ را)
موضعی است در فارس. پیرنیا نویسد: در یک وادی در سه منزلی فیروزآباد (فارس) از طرف غرب بنای کوچکی است که خیلی خراب شده و به واسطۀ همین دوجهت مورد توجه زیاد نیست ولی گنبد آن قابل توجه و دقت است زیرا روی چهار جرز قرار گرفته و این جرزها رااتاقهایی به هم پیوسته است. این گنبد در فن معماری مرحله ای را نشان میدهد که فن طاق زنی از آن و چند مرحلۀ دیگر گذشته تا به شکل مدور درآمده است. بنای فیروزآباد و سروستان و فراش آباد را اکثر علمای فن از دورۀ ساسانیان میدانند، ولی دیولافوا که در 1880 میلادی این بناها را دیده عقیدۀ راسخ دارد که از دورۀ هخامنشی است و این کاخها را متعلق به والیانی میداند که در این دوره حکمران آن نواحی بوده اند. چون طاقها و گنبدهایی که در این محل دیده میشود در عمارات تخت جمشید و شوش نیست. (از ایران باستان ج 2 صص 1617-1618)
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ)
دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان. سکنۀ آن 631 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ شی یَ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 243 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان روداب بخش فهرج شهرستان بم. سکنۀ آن 180 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حنا و خرما است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ غَ)
دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. سکنۀ آن 182 تن. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بِ رِ)
دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه. سکنۀ آن 310 تن است. آب آن از نازلوچای و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوب و کشمش است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، سیف برند، شمشیر که برآن نشان قدیم باشد، و تیغ جوهردار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ کَ)
دهی است از دهستان قلعه حاتم شهرستان بروجرد. سکنۀ آن 257 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان کراب بخش حومه شهرستان سبزوار که در 37 هزار و پانصد گزی شمال باختری شهرستان سبزوار واقع است. ناحیه ایست سردسیر و دارای 662 تن سکنه، آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بن شن و پنبه و شغل مردمش زراعت و کرباس بافی و راهش مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان فراهان علیا بخش فرمهین شهرستان اراک، کوهستانی و سردسیری است و سکنۀ آن 837 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، ارزن، بن شن، پنبه، کنجد، کرچک می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، بلندی کوه. ستیغ کوه. قلۀ کوه:
ببودند یک هفته بر برزکوه
سرهفته گشتند یکسر ستوه.
فردوسی.
که اکنون شما را بدین برزکوه
بباید بدن ناپدید از گروه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
از توابع بیرون بشم کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی